نیست بیدار دلی..
همچو دلم,
ظلمتی دور
به نزدیک سحر,
که در ان بوته ی خار..
پشت ان ظلمت تار..
دزد شب امده است,,
مرد بارانی که شد مشق شبم..
سوز تب امده است,,
مذهب عشق که شد کافر من..
هوس در زده بود؛
زاهد شب که نیامد به نماز..
همه شب میکده بود؛
این شباهنگ فلک بسته نشد..
دیدمش دل شده تنگ,خسته نشد..
وای اگر شاهد من دیر کند,
وای اگر جان به لبم سیر کند,
من که زود امده ام:کودک عشق,
وای اگر عشق مرا پیر کند,
شاعر:مجاهد ظفری
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0